سلام
اين هفته فرصتي پيش اومد تا سفري يه روزه به شهري داشته باشم كه چند سالي تو اون شهر آب در هاون كوبيدم. اين خاصيت آدميزاده كه خواه ناخواه بعد از يه مدتي به آدم هاي اطرافش و محيطي كه اونجاست خو مي گيره و از دست دادن اونا يعني در پي داشتن حس دلتنگي. هر چند تنها، دفعات كمي پيش اومده كه من برا شهرش دلم تنگ بشه اونم نه خود شهر، بلكه برا هواي پاكش و طبيعتش. ولي برا دوستايي كه اونجا دارم بيشتر از چند بار دلتنگي كردم.
از اسم مطلب معلومه كه هدف، نوشتن اين مطالب نبود. تو راه رفت راجع به عناوين دكتر و مهندسي كه ما مثل نخودچي كيشميش به خورد هم مي ديم فكر مي كردم. دليلش هم اين بود كه حتي خدمه قطار هم، همديگه رو مهندس صدا مي كردن و نه جواد يا قلي.
ما دوست داريم كه هميشه به چيزي تفاخر كنيم برا مثال خانه مجلل، ماشين آخرين سيستم، لباسهاي گران و حتي محل زندگيمان مخصوصا اگر بالا شهر باشه و زعفرانيه، فرمانيه، كامرانيه و غيره باشه. در يك كلمه به پول. اما در اين بين گاهي مدرك تحصيلي هم ديده ميشه مثل دكتر و مهندس و جديدا حتي پرفسور.
در قديم چون نام خانوادگي وجود نداشته، دادن عناوين رايج بوده و اشخاص رو با القابشون مي شناختن. همه ما اسم بهرام گور و خسرو نوشيروان رو شنيديم. اما در زمان قاجاريه دادن القاب رواج زيادي داشته و حتي مردم براي دريافت لقب و عناوين حاضر به صرف هزينه هاي گزاف بودند. پس در اين دوران بود كه صنعت لقب سازي به شدت رونق گرفت. اين روند تا مشروطه ادامه داشت كه از آن پس روشنفكران با به تمسخر گرفتن القاب ، بي ارزشي آن را نشان دادند و پس از مدتي مجلس القاب را ملغي و در نهايت نام خانوادگي را براي افراد برگزيدند.
اما پس از اين سير تاريخي آنچه به نظر مي رسد اينست كه ما بار ديگر نياز به ملغي كردن القابي داريم كه با مدرك از دانشگاه و يا خريد آنها به دست مي آوريم. القابي كه همه افراد جامعه را شامل مي شود و همه را به اسم مهندس و دكتر مي خوانيم. حتي به نظرم كاري زشت تر از زمان قاجار چون ما افراد را با نام مدرك تحصيلي مي خوانيم و نه كار و توانايي هاشون!
پ.ن1. اين كه من به آقاي همسر بگم تقي خيلي به نظر خودم قشنگتره تا بگم دكتر. ولي فرهنگ اشتباهي داريم كه اين رو حمل بر بي ادبي و بي احترامي به همسر تلقي مي كنند و حتي چندين بار تذكر هم بهم داده شده. P:
پ.ن2: خواستم بگم آقاي همسر دكتر تشريف دارن D:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر